English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (5910 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
xenelasia U اخراج بیگانگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
treament of aliens U معاملات بیگانگان
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
the strangers in tehran U بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
out- U اخراج کردن اخراج شدن
outed U اخراج کردن اخراج شدن
out U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
deporting U اخراج
deported U اخراج
disqualifies U اخراج
deport U اخراج
out lawry U اخراج
expulsion U اخراج
expulsions U اخراج
deports U اخراج
deposal U اخراج
dismissals U اخراج
dislodgement U اخراج
exclusion U اخراج
ejection U اخراج
firing U اخراج
extrusion U اخراج
foul out U اخراج
lay off U اخراج
disqualified U اخراج
excomminucation U اخراج
rustication U اخراج
ouster U اخراج
dismissal U اخراج
evacuation U اخراج
evictions U اخراج
disqualifying U اخراج
disqualify U اخراج
deportation U اخراج
the boot U اخراج
banishment U اخراج
eviction U اخراج
suspension U اخراج موقت
suspensions U اخراج موقت
brush off U اخراج بی ادبانه
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
avaunt U دستور اخراج
deportees U اخراج شده
can U اخراج کردن
canning U اخراج کردن
deportee U اخراج شده
cans U اخراج کردن
cast out U اخراج کردن
dismission U انفصال اخراج
to expel [from] U اخراج کردن [از]
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
walking papers <idiom> U برگه اخراج
let go <idiom> U اخراج شدن
reseau U اخراج اشعه
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
exorcise U اخراج کردن
expellable U قابل اخراج
out with U اخراج کردن
dis- U اخراج کردن
get the ax <idiom> U اخراج شدن
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
send down U اخراج کردن
out- U اخراج بازیگر
expulsions U اخراج از کشور
oust U اخراج کردن
ousted U اخراج کردن
dismissals U انفصال اخراج
ousting U اخراج کردن
ousts U اخراج کردن
dismissals U اخراج از خدمت
dismissal U اخراج از شغل
dismissal U انفصال اخراج
dismissal U اخراج از خدمت
send-offs U اخراج بازیگر
send-off U اخراج بازیگر
send off U اخراج بازیگر
expulsion U اخراج از کشور
out U اخراج بازیگر
outed U اخراج بازیگر
eviction U اخراج کردن
deportation U اخراج از کشور
swops U اخراج کردن
swopping U اخراج کردن
swopped U اخراج کردن
expels U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
expelling U اخراج کردن
expelled U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
dismissals U اخراج از شغل
evictions U اخراج کردن
ducked U اخراج توپزن بی امتیاز
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
sack U اخراج کردن یاشدن
sacked U اخراج کردن یاشدن
discharges U اخراج تخلیه الکتریکی
wrongful dismissal U انفصال یا اخراج ناروا
duck U اخراج توپزن بی امتیاز
duckings U اخراج توپزن بی امتیاز
ducks U اخراج توپزن بی امتیاز
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
pink slip <idiom> U برگه اخراج از شغل
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
sacks U اخراج کردن یاشدن
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
explusion foul U خطای منجر به اخراج
dismiss U سوزاندن توپزن و اخراج او
ejectable U قابل دفع یا اخراج
dismisses U سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing U سوزاندن توپزن و اخراج او
boot U اخراج چاره یافایده
somebody's days are numbered <idiom> U از کار اخراج شدن کسی
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
extract U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extracts U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracting U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracted U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
not out U توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
to get [be given] your card [British E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
out U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
banishing U اخراج بلد کردن دور کردن
run out <idiom> U به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
banishes U اخراج بلد کردن دور کردن
banished U اخراج بلد کردن دور کردن
deportees U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
deportee U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
banish U اخراج بلد کردن دور کردن
throw out <idiom> U اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
extraction U عمل اخراج در عمل سلاح
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com